بسم رب الشهدا و الصدیقین.
اسلام همواره شاهد ایثار و رشادت انسانهائی دلیر و شجاع که تمام دارائی و وجود شریف خود را در طبق اخلاص نهاده و به یاری دین الهی شتافته بوده است. انسان از زمان هابیل و قابیل تا کنون همواره شاهد نبرد حق و باطل بوده و در این مسیر است که انسانیت انسانها و درنده خوئی انسانماها و صدق گفتار صادقین و کذب کذابین و منافقین چهره نموده و مشهود میگردد.
وبلاگ با ولایت تا شهادت قصد ان دارد که به جوانان و نوجوانان تشنه حق و حقیقت به اندازه وسع و توان بسیار ناچیزش اگاهی و اطلاع رسانی کند چرا که در جبهه فرهنگی و جنگ نرم امروز سلاطین قدرتهای تبلبغاتی هدف خود را ولایت مطلقه فقیه و جوانان و نوجوانان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و اله قرار داده است.
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
مرتضي صفارهرندي
كاشاني؛ تجربه اي ديگر در مبارزات اسلامي
چهره سياسي آيت الله كاشاني در ايران، ابتدا در سـال 1299 نمايان مي شود؛ آن گاه كه او پس از محكوميت غيابي به اعدام توسط اشغالگران انگليسي سرزمين عراق، به ايران گريخت؛ ايراني كه در حال تجربه تلخ شكل گيري ديكتاتوري پهلوي بود. شناخت نه چندان كافي كاشاني از اوضاع سرزمين خود به دليل سال ها اشتغال به مسائل عراق ابتدا او را در شمار شخصيت هايي قرار داده بود كه مخالفتي با رضاخان نداشتند. اما اين وضعيت ديري نپاييد. به گفته مرحوم آيت الله پسنديده (برادر امام راحل) زماني كه دستور رضاشاه درباره لزوم كسب اجازه از دولت براي معمم بودن به وي ابلاغ شد، او تصريح كرد:
«من نه اجازه مي گيرم و نه تغيير لباس مي دهم.»90
رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنهاى، در روز 24 تيرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه اى مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى گويند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»
امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.
او وارث سجایای آباء و اجدادی بـود كه نسل در نسل در كار هـدایـت مردم وكسب مـعارف الهی كـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـی مرحوم آیه الـله سید مصطفی مـوسـوی از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـی میرزای شیـرازی (رض)، پـس از آنكه سالیانـی چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـی را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادی آنان در امـور دینـی بـود. در حـالیكه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه نمی گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حكومت وقت ندای حق طلبـی پـدر را كه در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراك وی را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـرای اجرای حكـم الهی قصاص به .تهران (دار الحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجرای عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
بدیـن ترتیب امام خـمیـنی از اوان كـودكی با رنج یـتیـمی آشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران كـودكـی و نـوجـوانی را تحت سرپرستی مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـاری ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـكـرمه اش ( صاحبـه خانم ) كه بانـویی شجاع و حقجـو بـود سپری كرد اما در سـن 15 سالگی از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.
شهيد سيدمجتبي نواب صفوي در سال 1303ش در خانيآباد تهران به دنيا آمد و پس از اتمام دروس ابتدايي، به آبادان سفر کرد. سيد مجتبي سپس براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آنجا از محضر مدرسين حوزه علميه نجف اشرف بهرهمند گرديد. وي پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آيتاللَّه سيدابوالحسن اصفهاني جهت مبارزه با کجرويهاي کسروي به ايران آمد و با تشکيل "جمعيت فداييان اسلام" به مبارزه با بدخواهان و بدانديشان پرداخت. ترور وابستگان استعماري مانند احمد کسروي، عبدالحسين هژير، علي رزمآرا و حسين علاء از جمله فعاليتهاي سياسي اين جمعيت ميباشد. شهيد نواب صفوي همچنين با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامي به مخالفت برخاست و به همين جهت در ايام نخست وزيري مصدّق، دستگير و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود. سرانجام اين مجاهد خستگيناپذير به همراه سه تن از همرزمانش به نامهاي خليل طهماسبي، مظفر علي ذوالقدر و سيدمحمد واحدي در بيدادگاه رژيم پهلوي محکوم و در صبحگاه 27 دي 1334 شمسي تيرباران شده و به خيل شهدا پيوستند. بدين ترتيب پرونده ده سال فعاليت سياسي و اجتماعي جمعيت فداييان اسلام بسته شد و جنايت ديگري در پرونده سياه خاندان پهلوي ثبت گرديد.